آدمی در فاصله ی میان «بایدها» و «آنچه که هست» ساخته می شود. کشمکشی همیشگی برای خوب بودن، یا تلاش برای رسیدن به تصویری که خود یا دیگران از آن «من برتر» برایش ساخته اند. گاه چند و چون در این لایه های درونی باعث حس «چند پارگی» می شود. آدم را دچار از خودبیگانگی می کند. راه رهایی از این احساسات داشتن حس عاملیت هست، ساده ترش آنکه بدانی تو بر همه چیز اشراف داری و همه چیز در مشت توست.